بررسي فيلم Filantropica

بررسي و نقد فيلم Maverick,بررسي و نقد فيلم Maverick,بررسي و نقد فيلم The Ward

چهارشنبه ۰۵ اردیبهشت ۰۳

بررسي فيلم Filantropica

۵۶ بازديد

زياد، آري‌يتي منعكس كننده‌ي زمينه‌ي آخرالزمانيِ ناوسيكا است، هرچند به صورت پايداري در دوران قبل از آخرالزمان خودمان تنظيم شده است. /media/kunena/attachments/1598/TheSecretWorldofArrietty4همانند كتاب از نكات منفي است. اگر بخواهيم منصفانه نظر دهيم، سندلر در اين نقش خوب ظاهر مي‌شود؛ آزار دهند نيست و در واقع به نوعي دوست‌داشتني هم هست. به همين ترتيب درو بريمور هم خوب است. اين فيلم چوب فيلمنامه‌ي

فيلم ، پس از قتل در كافه كه اعترافات دروغين شاهدان را پيش از خودشان بهشان مي گويد و بعدتر طي آن نقشه بكرِ گير انداختن گوستاو ، خوب در مي آيد . ويژگي جالب شخصيت او احترامي است كه براي گنگسترها(رقبا)ي سرسختش قائل است كه در سكانس آخر وقتي آن دفترچه را به خبرنگارها مي دهد ، مشهود است . ملويل انگار خيلي به دنبال كلود شابرول كنكاش در ويژگي هاي اخلاقي گوستاو نيست . بالاخره گوستاو يك خلاف كار است كه آن پليس ها را با بي رحمي تمام مي كشد و يحتمل قبلا هم كشته . آن اندك تاني ملويل بر راضي نبودن قلبي گوستاو از كشتن پليس موتورسوار هم خيلي گذرا است و چندان مهم نمي شود . ولي خوب گوستاو مثل جو ريچي پست فطرت نيست و حداقل اصولي دارد . كليت فيلم اجراي به شدت پخته اي دارد و مي شود از سكانس عالي سرقت هم كلي حرف زد . اما سكانس افتتاحيه و اختتاميه از ديد بنده بهتر و به يادماندني تر هستند . سكانس فرار از زندان كه اداي ديني به برسون هم هست از طرفي به خوبي خفقان و سنگيني فضاي كه اعضايش، شامل استيو كارل در نقش بامان (بابا مامان) خانه دار كه هميشه بي هيچ دليل مشخصي لبخند به لب دارد، جنيفر گارنر در نقش زن شاغل آرام و در حال پيشرفت، و ديگر جوانان تحت قرارداد ديزني به عنوان خواهر و برادرها و دوستان موفق الكساندر، براي رسيدن به موفقيت هر تلاشي مي‌كنند. ظاهراً هيچ يك از اين افراد برنامه اي براي شركت /AlexanderandtheTerribleHorribleNoGoodVeryBadDay4در جشن تولد الكساندر، كه در حياط خانه برگزار مي‌شود، ندارند. الكساندر كه شديداً دلش به حال خود مي‌سوزد، نيمه شب تولدش براي خود يك ظرف بستني گردويي مي‌ريزد و آرزو مي‌كند تا بقيه اعضاي خانواده يك روز درد زندگي كه او خوب با آن آشنا است را تجربه كنند، شمع‌ها را فوت كنيد و فيلمي با درجه PG از ميشاييل هانكه را در ذهنتان تصور كنيد. پدر و مادر الكساندر هر دو گرفتار بحران شغلي مي‌شوند. برادر بزرگ‌تر و كل گنده الكساندر با دوست دخترش به مشكل مي‌خورد، دادگاه تا موقعي كه همفري بوگارت سوار كشتي شده و مي رود، به شدت صحنه هاي بي موردي هستند. صحنه هايي اند كه نه مارا قانع مي كند كه بوگارت محكوم شده است و نه مارا در گيجي مي گذارند. صحنه هايي هستند كه نبودشان هم در فيلم اثر مهمي نمي گذاشت.بازي بوگارت هم بازيي نيست كه ما را به قضيه نزديك كند. از شخصيتي كه در فيلمنامه دقيق نيست بازي بيش هم هم نمي شود انتظار داشت. در كشتي با خانمي آشنا مي شود. مري استور يعني همان كسي كه در شاهين مالت هم با او بازي كرده، و باز، رابطه بين اين دو هم خيلي دقيق شكل نمي گيرد. و ما به يكباره از يك رابطه ساده به يك رابطه اي كه مسئله ازدواج دارد نزديك مي شويم. و بعد بايد متوجه بشويم كه اين زن هم با آدم بدِ فيلم، يعني شخصي كه براي ژاپنيها كار مي كند ارتباط دارد.فيلمنامه جا به جا، در توسعه و رشد شخصيتها، مشكل دارد و بسيار سطحي و قراردادي از روي شخصيتها رد مي شود. مگر شخصيتِ بد، يعني دكترلاينز، كه تا يك حدي به خاطر فيزيكش است. ترنر در شهر مارگيت با زن صاحبخانه اي (ماريون بيلي) با برخوردي دوستانه آشنا مي شود كه بعداً در زندگي اش نقش مهمي ايفا مي كند. در آكادمي سلطنتي مي بينيم كه او اين طرف و آن طرف مي رود،‌با دوستانش شوخي مي كند و توصيه هايي مي كند و در يك حركت سريع فوق العاده و متكي بر خود، جان كانستيبل (جميز فليت) را سر جاي خود مي نشاند. فيلم پر است از نقش هاي مكمل جواهر مانند اين چنيني كه بسياري از آنها توسط بازيگران ثابت فيلم هاي لِي، مانند «لزلي منويل» و «روث شين» ايفا شده اند. انتخاب بازيگر مورد علاقه كار بسيار سختي است اما اجازه بدهيد بگوئيم بازي «جاشوا مكگوآير» در نقش جان راسكين - منتقد هنري اي كه نوك زباني صحبت مي كند- به شكل يك آدم بي توجه و به ظاهر زرنگ، با سليقه ي بسياري از ما هماهنگ بود. از نظر ظاهري «آقاي ترنر» تا حد زيادي شبيه به فيلم فوق العاده و كمتر ديده شده ي لِي به نام «Topsy-Turvy» محصول ۱۹۹۹ است كه درباره ي دو نويسنده ي اپراي طنز به

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.